چند خرده روایت از زندگی همسایههای نه چندان دور ما روزگار غمبار «کلونی»های شادآباد
تاریخ انتشار: ۲ خرداد ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۸۷۳۴۸۹۹
اجتماع > اجتماعی - چندان دور نیستند. در حاشیه پرت و دورافتاده شهر سکونت ندارند. همین جا، در گوشهای از منطقه وسیع ۱۸ شهرداری تهران، روزگار میگذرانند.
آدمهایی که از محل سکونتشان به جای «خانه» با عنوان ناخوشایند دیگری یاد میشود؛ «کلونی». اینجا کلونیهای «شادآباد» است. دیوارهای کاهگلی وسعت زیادی را پوشش داده.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
خانههایی کاهگلی با دیوارهای نمور، سقف کوتاه، اتاقهای دلگیر و کمنور که دریچه تهویه آن قد یک کف دست است. حدود 20 خانوار اینجا زندگی میکنند. با وضعیتی که یکی از ساکنان جمله قابل تأملی درباره آن میگوید: «ما اینجا زندگی مرگی داریم.» ساکنان کلونی نه همسایه کوره آجرپزی هستند نه کارگاههای صنعتی حومه شهر. از سر نداری به این بیغولهها پناه آوردهاند و چشم یاری دارند.
وقتی با ساکنان کلونی خوشوبش میکنیم و از زادگاهشان میپرسیم به نکته جالبی میرسیم. بیشترشان اصالتاً زابلیهایی هستند که در روستاهای گرگان بهویژه «علیآباد» سکونت داشتهاند. نبود کار، وضعیت نامساعد کشاورزی، مشکلات در حوزه بهداشت و درمان و دلایلی از این دست آنها را به مهاجرتی دوباره وا داشته و آنها را این بار به تهران کشانده است. خانه «خیرالنساءبارانی» نخستین خانه نزدیک به در ورودی کلونی است. دری بزرگ که بیشتر به در گاراژ شباهت دارد تا خانه و سرا. همسر خیرالنساء اصالتاً افغانستانی است.
او درباره ازدواج با یک تبعه میگوید: «پدر و مادرم فوت کردند. ندار بودیم. اولین خواستگارم بود و بله را گفتم.» او حالا مادر 2 فرزند است که عکسهایشان را روی دیوار خانه نشانمان میدهد: «یک پسر 14 ساله دارم و یک دختر 9 ساله. 8سال است اینجا زندگی میکنیم. همسرم کارگر یک کارگاه کوچک تولیدی است و 800 هزار تومان حقوق میگیرد.
او و فرزندانمان شناسنامه ندارند. برگه هویت دارند. دفترچه بیمه نداریم و فقط من یارانه میگیرم. هرماه حدود 300 هزار تومان اجاره میدهیم. 2 میلیون تومان هم پول پیش دادهایم.»
روزی 15هزار تومانزنی جوان است و خوش بر و رو. از شرمها و معذوریتهای سکونت بانوان در این کلونی میگوید: «20 خانوار هستیم با جمعیتی حدود 70 نفر و شاید هم بیشتر. فقط یک حمام و یک سرویس بهداشتی گوشه حیاط هست. مدام باید چشم و حواسم به دخترم باشد. به همین دلیل نمیتوانم بیرون از خانه کار کنم. فقط گاهی با زن همسایه میرویم کارگری سر زمینهای سبزی و صیفی شادآباد. مزد هر روز کار 15 هزار تومان است.» لوازمی را که خانه نقلیاش را با آنها آراسته نشان میدهد، کابینتهای دست دوم، بوفه، یک کمد و ظرفها: «اینها را به کمک اعضای خیریه حامیان قائم آل محمد(عج) جمع کردهام تا بچههایم کمتر متوجه نداریمان شوند. با حمایت اعضای خیریه امنیت اینجا بهتر از قبل شده است.
موادفروشان کمتر جولان میدهند.» میگوید که ماه مبارک رمضان را بیشتر از همه ماهها دوست دارد: «ماه مناجات را مگر میشود دوست نداشت. فقط تغذیه ما ضعیف است. اگرچه خیریه بستههای غذایی و سبد کالا میدهد اما فرزندان ما در سن رشد هستند و به تغذیه مناسبتری نیاز دارند.»
پنجرهای در کار نیست. سقف ایرانیتی خانه کوتاه است. نور کم خانه و دم و سنگینی هوا که قابل تحمل نیست. به حیاط میرویم تا نفس بکشیم. زنهای همسایه کنار یک حوضچه مشغول شستن ظرف هستند. خیرالنساء لبخند تلخی میزند و میگوید: «گاهی بچهها خواب میمانند و از درس و مدرسه میافتند. نوری به داخل نمیتابد که متوجه گذشت زمان شویم. اگر ساعتها نباشند در این خانهها صبح و شب یکی است!» اتاقهای کلونیگویی با آفتاب قهرند.
حمام به حمام نیاز دارد!از روزگاری میگوید که کسب و کارشان خوب و همسرش در علیآباد گرگان کشاورز بود. همسر «رقیه امامی» اما دچار عارضه کبد و ناراحتی قلبی شد و برای درمان راهی تهران شدند. هزینه درمان بالا بود و اندوخته آنها کم و ناچار روانه این کلونی شدند. امامی دلش برای خانه روستا تنگ شده است.
میگوید: «باور نمیکردم در تهران چنین جاهایی وجود داشته باشد. خانهام در روستا نقلی بود اما صفا داشت و برق میزد از تمیزی.» با اکراه در حمام را باز میکند.
دیوار چرک و سیمانیاش را نشان میدهد و میگوید: «فقط همین یک حمام است و همه ساکنان کلونی. حمام را هفتهای یکبار با جوهرنمک ضدعفونی میکنیم با این حال باید کاشیکاری شود. کاش تنمان هیچوقت چرک نمیشد و گذرمان به این حمام نمیافتاد.» به سقف خانه اشاره میکند و میگوید: «اگر باران شدید باشد توی خانه میزند و سقف نم پس میدهد.» چند اسباببازی ساده پلاستیکی برای دخترش «امالبنین» که پیراهن سبزرنگ و موهای مجعد، معصومیت دوچندان به چهرهاش داده مهیا میکند: «بیشتر وقتها در حیاط با او بازی میکنم تا بدنش آفتاب ببیند و نرمی استخوان نگیرد.»
اینجا هندوانه محبوب استمردی که خود را داماد مالک ملک معرفی میکند برای سرکشی به خانهها آمده است. میپرسیم چرا حمام کاشیکاری نشده است. میگوید: «ما کرایهای نمیگیریم برای رضای خدا پول بسیار ناچیزی میگیریم تا اینها سرپناه داشته باشند و آواره نمانند.» بعد درباره مساحت ملک صحبت میکند.
در حالیکه ساکنان کلونی متعجب نگاهش میکنند: «ملک با 4هزار و 900مترمربع مساحت، منفعتی برای ما ندارد. همهاش خرج و برج است.» پشت خانهها یک کانکس وجود دارد که یک زن بیمار به همراه همسرش در آن سکونت دارند، درست کنار فضای باز شهری که بخشی از آن، جزو ملک کلونی است. یک باغ میوه کوچک هم هست با درختان آلو، سیب و هلو که ظاهراً مالک برای آنکه زمین را از دست ندهد، کاشته است.
بچهها با شوق به میوههای کال سر شاخهها نگاه میکنند. یکی در گوش دیگری پچپچ میکند که آن هلو وقتی رسید، سهم من است. چیدن میوه از درخت و خوردن میوههای نوبرانه البته با اجازه مالک، چهره فقر و نداری کلونی را کمی تلطیف میکند. یکی از بچهها درگوشی به ما میگوید: «اینجا همه هندوانه دوست دارند. هم بزرگ است هم شیرین. به همه خانواده میرسد. حتی بعضی وقتها شام و ناهار هندوانه میخوریم.» مادرش دستش را میکشد و از شرم صورتش سرخ میشود. کودک بیخبر از همهجا نداری خانواده را وصف کرده است.
کلاهی برای دیگرانبه خانه دیگری سر میزنیم. پدر خانواده به تازگی کارگر فضای سبز شهرداری شده است. 3 دختر دارد. خودش، همسرش و یکی از دخترها سرکار میروند تا خرج خانه را تأمین کنند. «ریحانه» و «یگانه» میزبان ما هستند. مادرشان برای نظافت راهپله خانههای اطراف رفته است. دستمزد یک روز 20 تا 30 هزار تومان است.
همسایهها حواسشان به یگانه و ریحانه هست. «پگاه» خواهر بزرگتر هم در یک گارگاه تولید کلاه جشن تولد کار میکند. زن همسایه میگوید: «این کلاهها یکبار هم نصیب پگاه و خواهرانش نشده است. کمتر بچهای طعم جشن تولد را اینجا چشیده است.» ریحانه با عروسکهایش بازی میکند. یگانه سیمهای لخت برق را با ترس داخل پریز فرو میبرد تا نور خانه برای عکاسی تأمین شود. ساعت یک ظهر است.
فرزندان چند همسایه از مدرسه به خانه برگشتهاند، در حالیکه بچههای این خانواده هیچکدام به مدرسه نمیروند.
اتاقهای کلونی سرنوشت آدمهایی با زندگی غریبانه است. زنی افغانستانی که همسرش با 5 فرزند او را به حال خود رها کرده و رفته است. بچهها با دستفروشی خرج خانواده را تأمین میکنند. مادر میگوید: «از دور حواسم به آنها هست تا در خیابان گرفتار افراد ناباب نشوند.» خانهای دیگر که یک اتاق 9 متری است و 10 نفر در آن سکونت دارند. خرج تمام خانواده برعهده پسر جوان خانواده است که گچکاری ساختمان انجام میدهد.
خانهای که «طلا» خانم فرزندان خودش و خواهر مرحومش را در آن بزرگ میکند: «خواهرم و همسرش به رحمت خدا رفتند و 2 یادگارش را من بزرگ میکنم.» او هیچ میلی برای حرف زدن درباره رنجهایش ندارد: «بارها از ما عکاسی و فیلمبرداری شده ولی فایدهای نداشته است. ما باید بسوزیم و بسازیم.» زنگویی سِر شده از غم، نگاه عمیق و پردردش حرفها را تمام میکند.
یک مرد و 10 هنرخانه بعدی خانه مردی است که تا 10 ماه قبل شاغل بوده و حالا بیکار است. «محمد زور» میگوید: «به مرور کارگرها تعدیل شدند و من هم جزو آنها بودم. مدتها دنبال کار بودم. جایی به من وعده دادهاند تا روزمزد کار کنم. تجربه انواع کار را داشتهام. کار در کورههای آجرپزی، برقکاری و... بیشتر مردهای اینجا یک مرد و 10 هنر هستند.
یعنی باید کارهای مختلفی را درست و حسابی بلد باشند تا هر وقت مشکلی پیش آمد، بتوانند خرج خانواده را با رزق حلال تأمین کنند.» آقا محمد پسرش را نشان میدهد که با دستی شکسته و گچ گرفته میانه اتاق نشسته است: «رفته بود بالای درخت توت بچیند که این اتفاق افتاد.» میگوید: «خدا جان داده، توان داده. ناشکریاش را نمیکنم. به مددش امیدوارم. دوست دارم خانوادهام را به یکی از این آپارتمانهای نوساز اطراف ببرم.»
در همین زمینه: مردم حاشیهنشین ناامید شدهاند حاشیهنشینی آسیب اجتماعی نیست چابهار رکورددار نرخ رشد جمعیت حاشیهنشینی در ایران مهار حاشیهنشینی در دستور کار وزارت کشورمنبع: همشهری آنلاین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۸۷۳۴۸۹۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
کوهها هم ترک برمیدارند!
زندگی مشترک آغاز تجربهای جدید است. زوجهای جوان وارد فضایی میشوند که قبل از این تجربهاش نکردهاند. به همین دلیل هم ممکن است در مقطعی از زندگی به ویژه مراحل اولیه آن، اختلافاتی باهم پیدا کنند. در این شرایط هیچ چیز به اندازه شناخت اخلاق و درک طرف مقابل به دادمان نخواهد رسید.
در گزارش پیشین برای بهتر درک شدن خانمها توسط آقایان چند نکته ساده، اما مهم آوردهایم. این بار، اما قرار است چند نکته برای خانمهای عزیز بگوییم تا بیشتر ستونهای خانهشان را درک کنند و بیشتر هوایشان را داشته باشد.
همین اول کار برایتان یک حدیث از امام علی علیه السلام آوردهایم تا بدانید هوای همسر را داشتن چقدر ارزشمند است. ایشان میفرماید: «جهاد زن خوب شوهرداری کردن است.»
*با کلمات شما همسرتان اورست را فتح میکند!
همسرتان تنها فردی است که قرار است تا آخر عمر در کنارش باشید، یعنی مهمترین فرد زندگیشما، بنابراین با زبان گرم و شیرین به همسرتان انرژی و نشاط هدیه کنید. همانقدر که باید شیرین زبانی کنید همانقدر هم باید از زبان تند و تیزتان خودداری کنید.
یک بانوی دلسوز مراقب گفتههایش هست و هنگامی که با همسرش صحبت میکند کلمات را با آرامش به زبان میآورد. وقتی همسرش با عصبانیت حرف میزند، او را با کلمات ملایم و عاشقانه خلع سلاح میکند.
«زهرا رستگار مقدم» کارشناس ارشد فقه و مبانی حقوق میگوید: «وقتی مردها احساسی شوند، فکر میکنند اورست را فتح کردند، با حرفهای زیبا بمب بارانشان کنید.
وقتی از احساسات خوبشان تعریف شود، بازدهی محبتشان چندین برابر میشود. اگر میبینید همسرتان روز بدی داشته و بدون دلیل قانع کنندهای دنبال دعواهای زناشویی میگردد، به او بگویید حق دارد که ناراحت و بیحوصله باشد. جمله «عزیزم حق با توست» یک روش ساده ولی بسیار مفید برای خلع سلاح طرف مقابل و پیشگیری از دعواهای زناشویی بیمعنی است. بعد از گفتن این جمله همسرتان حرفی برای گفتن ندارد و شما به طور کاملا نامحسوس حرف آخر را زدهاید.»
*منت گذاشتن ممنوع!
برخی از خانمها یک اخلاق بد دارند و آن منت گذاشتن است. به عنوان مثال هر روز به خاطر خرید جهیزیه، پختن شام و انجام کار منزل، نگهداری بچهها و ... بر سر همسرشان منت میگذارند. در حالی که این حرف ها، ناخواسته پایههای زندگیتان را سست میکند. هرگز زندگی را بر اساس منت گذاشتن پایهریزی نکنید، اینکار باعث میشود مرد از شما دوری کند و همان اتفاقی بدی که نباید بیفتد، برایتان رقم بخورد. فراموش نکنید زندگی زوجین یعنی اینکه «دیگه ما هر چی داریم به هر دو تعلق دارد» پس نگوییم این مال من است این مال توست...
*از رفتارهای مردانه پرهیز کنید
اصلیترین دلایل متمایل شدن یک مرد به یک خانم «زنانگی داشتن» اوست. از مدل راه رفتنتان تا نگاه کردن و لباس پوشیدنتان، همه اینها برای یک مرد مهم است و اگر هر کدام از اینها حالتی مردانه داشته باشد، اصلا خوشایند نیست. مردانه رفتار کردن باعث نمیشود یک مرد احساس راحتی بیشتری پیدا کند و کاملا برعکس جواب میدهد.
*وقتی کوهها ترک برمیدارند!
خانم عزیز هرگز به شوهرتان اهانت نکنید و او را سرزنش نکنید، بلکه برعکس نهایت احترام را برایش قائل باشید و اعمال نیکش را تائید و او را تشویق کنید. وقتی همسرتان درمورد کار، دوستان یا موضوعی صحبت میکند، به او توجه کنید. این نشان میدهد به نگرانی، علایق و عقاید او احترام میگذارید. هیچ چیز بیش از این او را راضی و شاد نمیکند.
مردها مانند کوهی هستند که با بیاحترامی همسرشان تَرَک برمیدارند. رستگار مقدم میگوید: «خانمی که به همسرش احترام نمیگذارد و او را دست کم میگیرد، بدون شک خانهاش مثل جهنمی است که پرخاشگریها و ناسازگاریهای همسرش را با دستهای خودش به خانه آورده است.»
*دلربایی واقعی این است
امام صادق علیه السلام میفرماید: «بهترینِ زنان، زنی است که برای شوهرش خوشبو باشد.» زنی که برای همسرش خودش را آرایش و زیبا میکند. اما در هر چیزی توجه به افراط و تفریط مهم است و خانمی که همه کارها را رها کرده و فقط به پوشش و آرایش و عشوه و ناز کردن پرداخته این خانم دلربا نیست، بلکه نوعی تنبلی و فرار از مسئولیت است. خانمی دلربایی دارد که مدیریت زندگی و اهمیت دادن به ظاهر را با هم انجام دهد.
*همسرتان آدم آهنی نیست
جملهای که باید همواره ورد زبانتان باشد، تشکر از همسر است. وقتی همسرتان کارهای مردانهاش را انجام میدهد، پیش خودتان نگویید به وظیفهاش عمل کرده و نیازی به تشکر نیست. فکر نکنید مردتان به خاطر دستهای قوی و تواناییهای مردانهاش نیازی به شنیدن تشکر ندارد. در ازای هر قدمی که برای شما و زندگی مشترکتان برمیدارد، از او تشکر کنید. به او نشان دهید که متوجه هستید برای شما چه کارهایی انجام میدهد.
رستگارمقدم میگوید: «جملات سادهای مانند «ممنون که مرا صبحها تا ایستگاه اتوبوس میرسانی» و «متشکرم که با تمام خستگیات، خریدهای خانه را انجام میدهی»، برای او بسیار انرژی بخش خواهد بود. یا مثلا همسرتان با کلی خستگی از کار و فعالیت روزانه به خانه میرسد خانم محترم و با درایت؛ توقع نداشته باشید که همسرتان همه خستگیهایش را پشت در بگذارد. همسرتان آدم آهنی نیست، خانهای که شما بانوی آن هستید، بهترین مکان به آرامش رسیدن است، اجازه بدید کمی تجدید قوا کند بعد میتوانید مسائل و مشکلات خودتان را آن هم با سیاستهای خاصی برایش مطرح کنید.»
*مامان بازی ممنوع!
برخی از خانمها مثل بچهها دائما به مرد هرچیزی را گوشزد میکنند و مدام مثل یک مادر به همسرش «بُکن و نکن» میکند. مثلا زنگ میزند به همسرش، به او میگوید: «دخترمان داره تعطیل میشه، دم در مدرسهاش منتظرش نگذاریها، یا خانوم رفته مسافرت زنگ میزنه به مرد میگه ۹ شب یادت نره اشغال را دم در بزاری ها. یا به او میگوید یادت باشه بری حموم یا یادت باشه فلان کار را بکنی و…دقیقا مثل بچهها. درحالی که یک خانم با سیاست در رفتارهایش رعایت میکند که مادرِ شوهرش نباشد.
*سرزنش و سرکوفت؛ آفت زندگی
یکی از رفتارهای مخربی که اثرات زیانآور و جبرانناپذیری بر روابط بین همسران جوان به خصوص در دوران عقد دارد، سرزنش و تحقیر و خرد کردن شخصیت یکدیگر است: «صد بار گفتم این کار رو نکن، گوش نکردی حالا بکش، تو همینی دیگه، میدونستم این جوری میشه، بفرما اینم نتیجه هنر جنابعالی.»
کارشناس ارشد فقه و مبانی حقوق میگوید: «اگر همه ما میتوانستیم گاهی خود را به جای طرف مقابلمان بگذاریم، شاید خیلی از مشکلات و مسائل لاینحل زندگی هرگز اتفاق نمیافتاد. سرزنش و سرکوفت زدن به یکدیگر یکی از بزرگترین آفتهای زندگی زناشویی به شمار میرود.»
*این ۵ ویژگی از شما بهترین میسازد
از منظر امام رضا علیه السلام بهترین زن، پنج ویژگی دارد: «آسانگیر؛ نرمخو؛ موافق و همراه؛ هر وقت شوهرش خشمگین شود، خوابش نبرَد تا وقتی که شوهر از او رضایت پیدا کند؛ هر موقع شوهرش بیرون برود، از خانه و خانوادهاش در نبود او مراقبت کند. اینطور زنی، یکی از مأموران خداست و مأمور خدا ناامید نمیشود…»
در این گزارش چند نکته درگوشی برای خانمهای خانه آوردیم تا هرچند ناچیز در بهتر شدن زندگی کمکی کرده باشیم؛ این قبیل گزارشهای همسرانه را در ادامه بیشتر برایتان روایت میکنیم.
منبع: فارس
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی وبگردی